هوش های چند گانه
این مقاله پاسخ به کدام سوال های شماست ؟
- آیا انسان دارای یک نوع هوش است ؟!
- هوش های چندگانه چیستند؟
برای پاسخ به این سوالات همراه ما باشید:
در گذشته ای نه چندان دور، میزان سنجش توانایی افراد صرفا براساس هوشی سنجیده می شد که در مدرسه و سیستم آموزش هر کشور به کار گرفته می شد. اگر دانش آموزی در درس ریاضی دچار مشکل بود، کم هوش به نظر می آمد! اما چندین سال است که با ارائه یک نظریه جهان تعلیم و تربیت دگرگون شد.
نخستین کسی که به طور جدی بحث هوش های چندگانه را مطرح کرد، هاوارد گاردنر در سال 1983 بود. گاردنر نظریه های سنتی در مورد هوش را مورد انتقاد قرار داد چرا که معتقد بود آنها تمام توانایی های انسان را در بر نمیگیرند. انسان ها دارای هوش های مختلفی هستند و فقط ترکیب این هوش ها نزد افراد مختلف است. کسی در علم ریاضی قوی است و فرد دیگر در هوش کلامی …
بعد از آن این تئوری در مدارس آمریکا و سپس سراسر جهان به کار گرفته شد و تاثیرات فراوانی بر سیستم آموزش کشورها داشت که به راحتی قابل انکار نیست.
تئوری گاردنر می گوید انسان ها حداقل دارای هفت نوع هوش هستند كه همگی به یك اندازه مهم اند. این هوش ها زبان هایی هستند كه اغلب مردم به واسطه ی آنها با هم ارتباط برقرار می كنند و به واسطه ی تفاوت در توانایی های افراد، همچنین تفاوت های فرهنگی و آموزشی از هم متمایز شده و فاصله می گیرند. البته گاردنر در مطالعات بعدی علاوه بر آن هفت نوع هوش دو هوش جدید را نیز به این لیست اضافه کرد و پس از آن هم روانشناسان دیگری هوش های دیگری به آن اضافه کردند اما 7 هوشی که گاردنر اعلام کرد عبارتند از :
- هوش بدنی- جنبشی
- هوش بین فردی
- هوش كلامی –زبانی
- هوش منطقی-ریاضی
- هوش درون فردی
- هوش فضایی
- هوش موسیقایی
گاردنر، اشاره می كند كه هر فردی سطوح متفاوتی از این هوش های مختلف را از خود بروز می دهد . بنابر این می توان گفت كه هر فردی دارای یك ساختار شناختی منحصر به فرد و بی همتا می باشد .
آیا روش هایی كه ادعای اندازه گیری هوش را دارند واقعاْ علمی می باشند؟
گاردنر استدلال می كند كه تعاریف سنتی از هوش، به اندازه ی كافی توانایی های مختلف انسان را در بر نمی گیرد برای مثال دانش آموزی كه به راحتی و در سریع ترین زمان ، جدول ضرب را یاد می گیرد، الزاماْ، خیلی باهوش تر از دانش آموزی كه در تلاش برای یادگیری جدول ضرب می باشد، نیست. چون دانش آموز دوم ممكن است در سایر انواع هوش ها، قوی تر از دانش آموز اولی باشد و بنابراین ممكن است موضوعات مختلف آموزشی را از طریق رویكردهای متفاوت دیگر ، بهتر هم یاد بگیرد و ممكن است در حوزه ای به غیر از ریاضیات بهتر از او هم عمل كند .
پس در مدارس به جای یک برنامه یکنواخت باید برنامه هایی به فراخور توانایی مختلف دانش آموزان اجرا شود.
با وجود اینکه در ابتدا تئوری گاردنر به شدت مورد انتقاد روانشناسان و متخصصان تعلیم و آموزش قرار گرفت، و معتقد بودند این هوش ها نام های دیگری برای استعدادها و تیپ های شخصیتی هستند، اما در نهایت در بیست سال گذشته این تئوری در امور آموزشی و درسی مدارس و رویکرد متخصصان این حوزه بسیار مورد توجه و کاربرد قرار گرفته است.
دیدگاهتان را بنویسید